وارد خانه مادر و پدر شدیم . بسیار گران و مجلل بود . مثل قصرها بود . سوزان داشت می چرخید و همه اتاق ها را نگاه میکرد .
با زبان اشاره به رزا گفت :" چه اتاق های بزرگ و زیبایی ! پنجره هایی با پرده های بلند و تک رنگ و اتاق هایی رنگارنگ !"
رزا هم گفت :"بله ! بسیار عالی است ."
سوزان و رزا با هم به خرید وسایل اتاق و خودشان رفتند ، البته با پدر و مادرشان !
وقتی به مرکز خرید بزرگی رسیدند ، به طبقه های لباس های نوجوانان رفتند . در آنجا لباس هایی به طرح گل های باغ
خانه و پروانه ، لباس هایی ساده و تک رنگ ، لباس های خواب ، لباس های مجلسی ، لباس های پشمی و گرم و لباس
هایی براق خریدند .
به طبقه ی وسایل اتاق رفتند و دو تخت آبی و صورتی خریدند ، دو لیوان طرح دار ، پرده رنگی با طر ح گلهای رز و
سوسن ، یک میز به رنگ آبی با صندلی هایی به رنگ صورتی و چند تابلوی زیبا برای دیوارها خریدند .
برای خرید وسایل مدرسه ی آنها به طبقه سوم رفته و کیف هایی به رنگ های سبز و بنفش ، جامدادی هایی به رنگ
های زرد و بنفش ، مدادهایی طرح دار و پاک کن و ماژیک ها و . خریدند . پس از خرید ، به خانه برگشتند و غذایی
خوشمزه و خوش رنگ خوردند.
و این داستان ادامه دارد .
#بانوی سبز
درباره این سایت